تحلیل و گونه شناسی اندیشه موعود در ادیان بزرگ قبل از اسلام

منجی موعود در معنای عامش از خصایص اعتقادات و باورهای بشری است، تقریبا قوم و مردمی را نمی‌بینیم که به نوعی در سر این سودا را نداشته باشند. اما نگاه مردمان به افق تاریخ از یکدیگر متفاوت است و به تبع، موعودشان گوناگون. پس دو کار باید کرد: یکی اینکه موعود ملل و ادیان را بر اساس منابع خودشان باز شناسیم (که تا حدودی به آن پرداخته شد) و دیگر اینکه گونه‌های اصلی این باور را معلوم نماییم. در این تحلیل پس از طرح برخی گونه‌ها و انواع اصلی این اندیشه، تلقی‌های مختلف از موعود در ادیان بزرگ قبل از اسلام را در این گونه ها دسته بندی و تحلیل نماییم.

گونه‌های اصلی منجی باوری:

الف- در نخستین نگاه، منجی موعود در اغلب دینها و فرهنگ‌ها به صورت موعود نجات بخش جمعی و نه فردی، که غالبا در پی نجات عموم افراد بشر است نمودار می‌شود. اما موعود نجات بخش جمعی خود می‌تواند سه نوع عملکرد داشته باشد که عبارتند از:

  1. نجات بخشی صرفا اجتماعی (اصلاح بنیانهای اجتماعی، فراهم آوردن رفاه، آزادی اجتماعی و بر پایی حکومت عدالت محور).
  2. نجات معنوی انسان‌ها و سکوت در باب وضعیت اجتماعی.
  3. نجات اجتماع توأم با رستگاری معنوی انسان ها.

ب- از طرف دیگر موعود نجات بخش جمعی یا قوم مدار است یعنی  سامان بخشی و اصلاح وضعیت قوم و ملت خاصی راهبردار است و یا جهانشمول است یعنی حاکمیت عدالت و امنیت را برای همه جهانیان وعده می‌دهد.

ج- در نگاهی دیگر، موعود ادیان گاهی شخص مشخص (دارای شجره و ویژگی‌های معین و منصوص) است و گاهی وجودی غیر شخصی است (که رسالت او در نصوص  مشخص است اما ویژگی‌های شخصی او معلوم نیست). (این مطلب در تعبیرات اسلامی با مهدویت شخصیه و مهدویت نوعیه مطرح می شود).

   همچنین در فرهنگ‌ها و دین‌های دارای موعود شخصی گاه برای این شخص جنبه الوهی نیز قائل‌اند (مانند حضرت مسیح در مسیحیت) و گاه او را صرفاً بشری برجسته و ممتاز می‌شمارند (موحدیان عطار، 1388 :23و22).

   بر اساس این گونه شناسی کلی، به تحلیل و تطبیق مصادیق منجی موعود در ادیان بزرگ قبل از اسلام می پردازیم.

در آئین زرتشت: موضوع موعود با مفهوم سوشیانت گره خورده است. این مفهوم، فی الجمله، اشاره به کسانی دارد که به نوبت در رأس هر هزاره از آخرین سه هزاره دوران عالم می آیند تا پلیدی را ریشه کن و جهان را نو کنند، مهمترین ایشان آخرین ایشان یعنی سوشیانس است. بر اساس گونه شناسی ذکر شده اندیشه منجی موعود در دین زرتشتی از رسته موعود نجات بخش جمعی است، زیرا آینده ای را نوید می‌دهد که تمام مردمان زمان یکجا به رهایی و آسایش می‌رسند. همچنین موعود زرتشتی را نمی‌توان نجات بخشی صرفاً اجتماعی شمرد زیرا فارغ دل از معنویت مردم نیز نیست، اما معنویتی بیشتر اخلاقی که آن را نیز در سمت و سوی آسایش و امنیت اجتماعی می‌خواهد. در نگاهی دیگر اندیشه منجی زرتشتی همانند موعود اسلامی، هندوئی و مسیحی اندیشه‌ای جهان شمول است و نه قوم مدار. همچنین منجی زرتشتی را موعودی نسبتا شخصی می‌یابیم لیکن او از الوهیت بهره مند نیست بلکه صرفاً بشری اسطوره‌ای از نسل زرتشت است که در آخرین هزاره از عمر عالم ظهور می‌کند پس موعود باوری ایشان را باید در زمره اندیشه‌های موعودی هزاره گرا انگاشت (موحدیان عطار،1388 :59).

در یهودیت: در عهد عتیق عنوان ماشیح (مسیحا) به معنای تدهین شده خداوند و همان کسی است که روح یهوه بر او قرار می گیرد و با کسب این فضیلت تمام خصلت های لازم یک شاه آرمانی اسرائیل در او حاضر می‌شود،"روح خداوند بر آن شاخه قرار خواهد گرفت، روح حکمت و فهم، روح مشورت و قوت، روح شناخت یهوه و ترس از او" (اشعیا، باب 2، بند11) ماشیح تداعی کننده منجی و رهاننده ای سیاست مدار است. خصایص او در یهودیت عبارتند از: پادشاهی مورد عنایت خداوند، دین مداری عادل، فرستاده‌ای از نسل داوود (ارمیا،باب25، بند17) و فرمانروای همه عالم (زکریا، باب 10، بند9). بنابر باور یهود، آنگاه که مسیحا بیاید پادشاهی خدا بر زمین مستتقر می شود و همه ملت‌ها به اورشلیم باز خواهند گشت (اشعیا، باب 14، بند 45) و عصر طلایی سلطه قوم یهود بر جهانیان آغاز خواهد شد. در رده‌بندی موعود باوری یهود، شاید بایسته این باشد که آن را از گونه اندیشه موعود نجات بخش جمعی قوم مدار بینگاریم که بیشتر دغدغه بازگردانی سروری و رونق دنیای قوم یهود را در سر دارد و کمتر به نجات و رستگاری معنوی می‌اندیشد. همچنین موعود ایشان اگرچه فردی یهودی است اما چون ویژگی‌های شخصی او معین نیست لذا غیر شخصی (نوعیه) و فاقد الوهیت می‌باشد (موحدیان عطار،1388 :186).

در مسیحیت: اندیشه موعود در مسیحیت به سه گونه نمودار گشته است: در یک گونه خود عیسی ناصری نقش منجی نجات بخش را ایفا کرده و انتظار را پایان می‌بخشد (موحدیان عطار، 1388 :243). در چهره دیگر، با نوید رجعت عیسی به مثابه "داور جهان" در آخرالزمان با سنخ دیگری از اندیشه موعود مواجه می‌شویم (اعمال رسولان، باب1، بند11) و در حالت سوم، سخن از شخص دیگری است که خود عیسی مسیح وعده آمدنش را می‌دهد کسی که به عنوان "تسلی دهنده" و"روح راستی" می‌آید و عیسی را جلالت می‌بخشد و بر او شهادت می‌دهد (یوحنا، باب 14، بند 17). بر این پایه، مسیحیت دربر دارنده سه سنخ اندیشه موعود باوری است.

   بر اساس گونه شناسی ذکر شده، گونه و چهره اول منجی در مسیحیت، نجات بخشی عیسی در عهد جدید نه با قیام اجتماعی و بر پایی حکومت و نه تنها با تربیت معنوی مردمان، تأمین نمی‌گردد بلکه با رنجی که در مقام "بنده رنج کش" به جان خرید، بار گناه نخستین را از پشت مؤمنان به خویش برداشت (اعمال رسولان، باب 8، بند32). این تلقی مسیحیان از منجی منحصر به فرد بوده و مایه تمایز اندیشه موعود از دیگر جریان های منجی باور می‌شود.

   اما در باب گونه دوم که رجعت عیسی مسیح را وعده می‌دهد گفتنی است که در عهد جدید هر چند عیسی با رنج محنت بار خویش به انتظار موعود نجات بخش (در آن زمان) پایان داد اما در اناجیل یادآوری شده است که او دوباره بر می‌گردد تا مردم را به کمال خود برساند (از جمله انجیل متی، باب 37، بند 24 تا 27 انجیل لوقا، باب 18، بند 18 و 69 و باب 22، بند 18 و...). این مطلب شاید نجات بخشی وی در آخرالزمان را متفاوت از دیگر دینها ترسیم کند، هر چند رهانندگی معنوی مسیح عهد جدید در طی دوران و در ساز و کار ایمان به او تحققی مدام دارد اما باید توجه داشت که عهد جدید از سیاسی شمردن مسیح موعود و دخالت او در حکومت بر حذر است، لذا در این گونه موعود باوری ایشان از نوع نجات بخش معنوی جهان شمول و شخصی اما واجد الوهیت محسوب می‌شود.

   درباره چهره سوم از موعود مسیحی به نکاتی باید توجه نمود: اولا تلقی مسیحیان از "تسلی دهنده" و "روح راستی" همان "روح القدس" بوده است که به زعم ایشان در فقدان مسیح خلأ او را پر می‌کند و کلیسا را به همه راستی‌ها هدایت می‌نماید. نکته دوم، به دریافت و استفاده مسلمین از مفاهیم یاد شده مربوط می‌شود. مسلمانان دو نحوه برداشت از این مفاهیم دارند، برخی اینها را بشارت آمدن نبی خاتم (ص) شمرده‌اند و برخی دیگر با قرار دادن این مفاهیم در کنار سایر فرازهای کتاب مقدس در باب "پسر انسان" و بشارت به ظهورش در آخرالزمان، همه را بر مهدی موعود (عج) منطبق می‌سازند.

   اما در جمع بندی کلی موعود آخرالزمان مسیحی در زمره موعودهای صرفا معنوی جای می‌گیرد. همچنین اندیشه موعود باوری ایشان "هزاره گرا "نیز هست. هنوز هم بسیاری از مسیحیان آمدن مسیح را در رأس هزاره‌ها انتظار می‌کشند و برای آن تدارک می‌بینند (همچنان که در آغاز سال 2000 میلادی میلیون‌ها مسیحی خود را آماده ظهور آن حضرت کردند). از طرف دیگر موعود مسیحی، موعودی شخصی اما دارای جنیه الوهی است. قابل ذکر است که عیسی ناصری در چهره اول اندیشه موعود در مسیحیت بیشتر در هیئت نجات بخشی شخصی و معنوی ظاهر می‌شود اما در چهره دوم یعنی رجعت مسیح به عنوان داور جهان در غالب نجات بخشی جمعی ظهور می‌نماید و در این حالت کارکرد او آشکارا جهان شمول و فراگیر خواهد بود (موحدیان عطار،1388 :234).

در آئین هندو: اندیشه موعود در آئین هندو با شخصیت کالکی شکل می‌گیرد که در آخرالزمان ظهور می‌کند، در آن دوره سراسر جهان را ظلم و تاریکی فرا می‌گیرد، ناشایستگان بر جان و مال مردم مسلط می‌شوند، و در پایان چنین دوران سیاهی، دهمین و آخرین تنزل (اوتاره) ویشنو که کالکی نام دارد، سوار بر اسبی سفید و با شمشیری آخته وشهابگون، ظهور می کند تا شرارت و ظلم را ریشه بر کند و عدالت و فضیلت را برقرار سازد (بی ناس،1380 :283).

  در بهگوته پورانه آمده است: "فرمانروایی وی عالمگیر خواهد شد و رسالتش احیای درمه یا قانون و ناموس حقیقت و عدالت است" (به نقل از موحدیان عطار،1388 :72).

   بدین سان موعود هندو موعودی (شخصی) و دارای جنبه الوهی است. به لحاظ کارکرد، به نجات جمع می‌اندیشد و رسالتی  معنوی و اجتماعی  بر عهده دارد. اندیشه موعود مبنی بر آیین هندو به هیچ روی "قوم مدار" نیست و "جهانشمول" است (پیشین:77).

در آئین بودا: اندیشه منجی موعود در بودیسم با مفهوم میتریه تبیین می‌گردد. میتریه واژه‌ای است از سنسکریت به معنای مهربان. در الاهیات بودایی او را بودای پنجم و آخرین بودا از بوداهای زمینی می‌دانند که هنوز نیامده است اما خواهد آمد تا همگان را نجات دهد. او را در نماد نگاری بودایی به هیبت مردی در وضعیت نشسته ولی آماده برخاستن نمایش می‌دهند تا نمادی باشد از آمادگی وی برای قیام. در کتاب مهاوستو از متون فرقه هینه یانه (چرخ کوچک) که به تاریخ سریلانکا می‌پردازد، روزشمار حوادث مربوط به قیام میتریه به وضوح گفته شده است (بی ناس،1380 :226). 

   بر اساس گونه شناسی، منجی موعود بودائی، نجات بخشی معنوی است و اهداف اجتماعی بالاصاله مورد توجه او نیست. همچنین او موعودی شخصی و دارای خصایص "بشری- الوهی" است. از آنجا که رسالت بودای پنجم مربوط به  نجات قوم و ملت خاصی نیست شاید بتوان رسالت او را جهان شمول دانست (موحدیان عطار،1388 :127و126).

نتیجه

از خلاصه‌ مطالب‌ یاد شده‌ به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسیم‌ که‌ انتظار مصلح‌ غیبی‌ به‌ مسلمانان (خصوصاً شیعیان‌) اختصاص‌ ندارد، بلکه‌ در تمامی‌ مذاهب‌ و ادیان‌ موجود و مشترک است‌، چرا که: زرتشتیان در انتظار ظهور سوشیانس، یهود در انتظار ماشیح‌ و مسیحیان‌ در انتظار بازگشت‌ حضرت‌ عیسی‌ و پسر انسان‌ می‌باشند. هندوها به امید ظهور کلکی و بودائیان منتظر آمدن بودای پنجم می‌باشند.

   البته گونه‌های اعتقاد به منجی آخرالزمان در ادیان با یکدیگر متفاوت است. از جمله در یک تقسیم بندی اولیه، ایمان به ظهور آخرین مصلح غالبا به گونه جمعی است اما خود گونه جمعی می‌تواند واجد سه نوع عملکرد باشد که عبارتند از نجات بخشی صرفاً اجتماعی، صرفاً معنوی و یا اصلاح اجتماعی و معنوی توأمان. همچنین موعود جمعی، گاهی قوم گرا است و برای نجات ملت خود تلاش می‌نماید و یا اینکه رسالتی عمومی و جهان شمول را پی می‌گیرد. در تقسیم بندی دیگر موعود ادیان گاهی شخص مشخص است (شخصی) و گاهی غیر مشخص (نوعی) است که در حالت شخصی گاهی این شخص صرفاً مشخصات یک بشر مصلح را دارد و گاهی واجد جنبه الوهی نیز است.

   بر اساس این گونه شناسی می‌توانیم در ادیان قبل از اسلام بگوئیم:

   در آئین زرتشت، منجی موعود نجات بخشی است که رسالتی اجتماعی- معنوی و جهان شمول را بر دوش دارد، او موعودی شخصی است که در هزاره آخر عمر جهان ظهور می‌نماید.

   در یهود، موعود صرفاً در صدد اصلاح جامعه به نفع قوم یهود، یعنی قوم گرا و همچنین غیر شخصی (نوعی) و بشری است.

   در مسیحیت سه گونه باور به موعود دیده می‌شود اما به طور کلی، موعود ایشان صرفاً کارکردی معنوی ولی جهان شمول دارد، شخصی اما واجد جنبه الوهی است که احتمال ظهورش در رأس هر هزاره داده شده است.

   در آیین هندو، موعود شخصی اما واجد جنبه الوهی است که احتمال ظهورش در دوران چهارم عالم داده شده است. او و واجد رسالتی اجتماعی- معنوی و جهان شمول است.

   در آیین بودا، موعود نجات بخش صرفاً کارکرد معنوی دارد همچنین آنها معتقد به  موعود شخصی دارای خصایص بشری- الوهی که واجد رسالت جهان شمول است هستند.

   بدین‌ ترتیب‌ اعتقاد مشترک به آمدن منجی موعود و بنیان‌گذار حکومت‌ واحد جهانی‌ بر اساس‌ عدالت‌ و آزادی‌، در‌ ابعاد بسیارگسترده‌ در کتب‌ مقدسه و ادیان‌ بزرگ‌ به چشم می‌خورد و در این دنیای تاریک از ظلم و فساد دروازه‌ای را به سوی نور امید و نوید ظهور مصلح جهانی بر دل جهانیان می‌گشاید.