موعود آخرین در منابع زردشتیان
دین زرتشت در میان ایرانیان، تا قبل از ظهور اسلام، غالب بوده است. آیین ظهور نجات دهنده ظاهرا از تعالیم خود زرتشت است... این باور از بانفوذترین اعتقادات زرتشتی است. همچنان که منجی باوری در شرق در آیین بودایی و در غرب در دین یهود و مسیحیت و حتی در آیین میترا پرستی و انواع فرقههای عرفانی نفوذ فراوانی دارد (بویس، 1376: 398)
منجیهای آیین زرتشت به نام "سوشیانت" (Soshiant) یا "سوشیانس" (Saoshyant) به معنای "رهاننده" شناخته میشوند. در فرودین یشت، فقره 129 میخوانیم: "او را از این جهت سوشیانت خوانند که به همه جهان مادی، منفعت و سود میرساند."
سوشیانت در سه مورد به صورت جمع بکار برده شده است، از جمله در گاتها (نخستین و مهم ترین بخش اوستا یسنا (Yasna) نام دارد که دارای 72 باب (هات) است. 17 باب اول ُ سورد هایی منسوب به خود زرتشت میباشند که به نام گاتها (Gatha) موسوم هستند) در هات 34 فقره 13 آمده است: "ای اهورامزدا آن راه نیک که به من نمودی همان راه آموزش رهانندگان است."
همچنین در هات 48 فقره 12 گفته شده است: "ای مزدا چنین خواهند بود رهانندگان سرزمین ها که با منش نیک خویشتنداری میورزند و کردارشان بر پایه خیر و نیکی و آموزههای توست، به راستی که آنان به در هم شکستن خشم برگماشته شده اند."
از دیگر فقرات گاتها چنین بر میآید که زرتشت واژه سوشیانت را به صورت جمع برای ایفای معنایی وسیع تر برای کسانی که پس از وی تا فرارسیدن فراشگرد خواهند آمد همچنین به معنای یاری دهنده نیز به کار برده است. در اوستا آمده است: "بشود که (ما هم چون) سوشیانت ها شویم، بشود که پیروز شویم، بشود که ما از دوستان ارجمند اهورامزدا شویم" (یسنا 4، فقره 71).
ظاهرا باور به منجی جهان، یعنی سوشیانت در دوره هخامنشی به باور انتظار برای سه منجی گسترش یافته است که هر یک از نطفه ی زرتشت و از زهدان مادری دوشیزه تولد مییافت، به نظر میرسد این تحول با چهارچوب هزاره گرایی مرتبت بوده است. اعتقاد بر این بود که عمر جهان 12000 سال خواهد بود که به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم میگردد و خود زرتشت در اواخر سه هزاره سوم به دنیا آمده و وحی را دریافت داشته است. دوره وی زمان نیکی و پیشروی به سوی هدف نهایی آفرینش بود ولی از آن به بعد مردم آموزههای وی را از یاد میبرند. هزار سال بعد نخستین منجی به نام "اوخشیت ارته" (Okshayat Ereta) به معنای "گسترنده پارسایی" بشارت پیامبر را احیا خواهد کرد. سپس هزار سال بعد از او دومین منجی به نام "اوخشیت نمه" (Okshayat Nemanke) به معنای "گسترنده نماز" پدیدار میشود. تاریخ تکرار خواهد شد و سرانجام در پایان آخرین هزاره بزرگترین منجی و سوشیانت یعنی "استوت ارته" (Ostvat Arata) ظهور خواهد نمود (بویس، 1381: 103)
این سه موعود به عنوان سه نقطه عطف دین زرتشتی محسوب میشوند، آنها بر طبق خیر و نیکی رفتار کرده و در عمل آن را تعلیم میدهند، ایشان حق نماز و تحیات به آستان اهورا مزدا را به جای میآورند و بر ضد اهریمن قیام نموده، او را در هم میشکنند و مردم را به راه راست آورده و دین را میگسترانند (دینکرد، فصل 7، فقرات 4و5و7، به نقل از: ابراهیم، 1381 : 32).
لفظ "سوشیانس" ظاهرا به طور خاص متعلق به نفر سوم یعنی "استوت ارته" بوده و گاهی به صورت عام در مورد هر سه نفر ایشان استفاده میشود (پورداوود، 1374 : 7).
آنجا که پای انتظارهای آینده زرتشتیان به میان میآید، ظاهرا زرتشتیان ایران تنها چشم به راه آمدن یک سوشیانت هستند و میپندارند یاور اصلی او ایزد بهرام، خداوند پیروزی است (بویس، 1376 : 397).
در اوستا و متون پهلوی به سومین موعود که رهاننده اصلی و نهایی محسوب میشود با دیده خاصی نگریسته شده است. نام مادر وی "اردت فذری" (Eredat Fethri) و یا "ویسپ تئوروتری" (Vesip-Torveiry) میباشد و در باب سبب تسمیه وی به این عناوین آمده است که: "او پسری خواهد زایید که همه گزندهای دیوان و مردمان را دور خواهد کرد" (اوستا، فروردین تشت: 142).
جالب این جاست که نسبت این زن به جناب زرتشت میرسد، پس ایشان هم از جانب مادر و هم از جانب پدر منتسب به زردتشت هستند (ابراهیم، 1381: 36).
چون پایان جهان فرا رسد دوشیزهای در دریاچه کانسئویه شستشو خواهد کرد و از نطفه (خود، زرتشت) آبستن خواهد شد و او در موعد معین پسری خواهد آورد بنام "استوت ارته" به معنای آنکه پارسایی را تجسم میبخشد (بویس،1381 :68). مطابق کلام خود زرتشت که گفته است: "بشنو که پارسایی را تجسم بخشد" (یسن 43، فقره 16).
"بدان هنگام که "استوت ارته" پیک مزدا آفریده، پسر ویسب تئوروئری از آب کیانی (دریاچه هامون) به در آید، گرزی پیروزمند به دست دارد... استوت ارته بدین گرز دروغ را از گیتی بیرون خواهد یافت... استوت ارته با چشم خرد به همه آفریدگان بنگرد." (اوستا، یشت ها، کرده ی 14، فقره 92 و 94).
بر طبق اوستا سوشیانس و یارانش دارای فره کیانی و واجد یک نیروی آسمانیاند که قابلیتهای ویژهای به ایشان میدهد (ر.ک: اوستا، زامیاد یشت،کرده 1 تا 15).
بنا بر تعاریف فروهر (Fravehar) (فره یا فره وشی) عبارت از یک "خود" آسمانی و یک اصل مینوی و علوی است. در متون زرتشتی انسان به واسطه داشتن فره یا فروهر یعنی جزء الهی با پروردگار در اتحاد بوده و جزئی از نور بزرگ ازلی آفریننده عظیم است (ابراهیم، 1381 : 123).
"فر" یا "خورنه" جنبه لطف الهی داشته و زرتشتیان آنرا نماد توفیق و روحانیت میشمارند و تنها نصیب کسانی خواهد شد که مورد عنایت ایزدان باشد. صاحب آن دارای توانایی و سعادتی بیش از اندازه خواهد شد (بویس، 1376 : 85).
سوشیانت که مظهر تمامی بشریت است نه تنها نطفه اش به گونهای معجزه آسا بسته میشود، بلکه همانند پدرش (زرتشت) فر ایزدی یا خورنه همراه دارد (اوستا، یشت 19، فقره 89).
در جای جای اوستای نو (کل مجموعه اوستا منهای گاتها)، "فروهر"- روح الهی- وجود این سه منجی ستایش شده است و بر آنان درود فرستادهاند. از جمله در یسنا، هات 24، فقره 5 آمده است: "ما میستاییم فروهر مقدس در گذشتگان پاک دین را و فروهرهای پاک دینانی که در حیات هستند و فروهر مردانی که هنوز متولد نشدهاند و سوشنانسهای نو کننده جهان خواهند بود." یا در فروردین یشت از اوستا فقره 128 میگوید: "فروهر پاک دین اوخشیت ارته را میستاییم، فروهر پاک دین اوخشیت نمنگه را میستاییم، فروهر پاک دین استوت ارته را میستاییم."
در اوستا در ستایش خورنه میخوانیم: "فر کیانی نیرومند مزدا آفریده را میستاییم... فری که از آن سوشیانت پیروزمند و دیگر یاران اوست.بدان هنگام که گیتی را نو کنند (اوستا، یشت 19، فقرات 87 و 88).
از آنجا که "استوت ارته" نقطه اوج کمال آدمی است، هر یک از بخشهای فهرست بلند بالای نیکان (اشونان) فروردین یشت با ستایش فروشی او پایان میگیرد (ر.ک: یشت 13، فقرات110، 113 و 117).
در مجموعه کتابهای روایی و تفسیری پهلوی چند کتاب وجود دارد که برای زرتشتیان اهمیت ویژهای دارند، نمونه هایی چون دایره المعارف بزرگ "دینکرد" (Dinkerd) که به زبان پهلوی است و همچنین کتاب "بندهش" (Bondehsh) که به دو متن ایرانی و هندی موجود است.
با این توضیح اشاره ای مختصر به برخی روایات موجود در کتاب دینکرد (به نقل از کتاب مهدویت در اسلام و دین زرتشت) پیرامون موعود مزدیسنا میکنیم.
در کتاب نهم دینکرد آمده است: "من- یعنی اهورامزدا- عامل نوسازی (جهان) را خلق نمودهام، سازنده و بر پادارنده نیکی و عدالت و پرهیزگاری، سوشیانس را، با آن شکوه و جلالی که چشمان همه را خیره کند" (فصل 33، فقره 1).
اصطلاحاً در متون زرتشتی جهان ساخته و پرداخته آخرین منجی (سوشیانس) را "فرشگرد" (Fraso-karati) میگویند و به خود او که در راس سازندگان فرشگرد است "فرشگرد کردار" لقب میدهند (ابراهیم، 1381 : 63).
اوصاف این دنیای زیبا در بخش های مختلفی از اوستا مخصوصا یسنا آمده است (ر.ک: اوستا، یسنا، فصل 9، فقرات30، 89-91 و 55-56).
"... و هنگامی که سزای این گناهکاران فرا رسد، پس آنگاه ای مزدا کشورت را بهمن در پایان برپا کند، از برای کسانی که دروغ را به دستها راستی سپرند، و خواستاریم از آنانی باشیم که زندگی تازه کنند..." (یسنا، هات 46، فقره 3)
"و همه مردم دیندار شوند و سوشیانس را آنچنان که درخور نیرو و پیروزی اوست، بزرگ و ارجمند دارند." (دینکرد، فصل71، فقرات 7 و 45).
در کتاب جاماسب نامه در صفحه 121 آمده است: گشتاسب پادشاه وقت میپرسد وقتی "سوشیانس" ظهور کرد چگونه فرمانروایی و دادستانی میکند و چگونه جهان را اداره خواهد کرد و چه آیینی دارد؟ جاماسب در پاسخ میگوید "سوشیانت (نجات دهنده بزرگ) دین را به جهان رواج میدهد مردم جهان را همفکر و همگفتار سازد." لازمه فرشگرد یا نوسازی جهان، نبرد با قوای اهریمنی و زشت کاری است و سپس سازمان دهی خرابی های گذشته و اصلاح امور انجام میگیرد. در کتاب دینکرد آمده است: "سوشیانس به همراه یارانش که همه زورمند و بلند بالا و فراخ شانه و ستبر بازو و پرمو هستند، با دیوان و بدکاران نبرد کنند و تبهکاران از دیدن آن برومندان سیاهپوش به هراس افتند" (دینکرد، فصل7، فقرات7و45). "یاران استوت ارته پیروزمندانه به در آیند، نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار و نیک دین..." (اوستا، یشتها، کرده 14، فقره 95).
طبق پیشگویی اوستا، جهان پیرو خیر و نیکی میشود. دروغ و دیوان پلید نیز به جایی رانده میشوند که از آنجا آمده اند (اوستا، زامیادیشت، کرده1).
در ادامه آمده است: "منش بد شکست یابد و منش نیک بر آن چیره شود... اهریمن ناتوان بدکنش، رو در گریز نهد" (اوستا، یشت 19، فقرات 92 و 96).
همچنین در بندهش آمده است: "محلی که اهریمن از آن آمده و به دنیای انسانی قدم گذاشته پس از رفتن او با فلز گداخته مسدود میشود" (بندهش ایرانی: 148).
همچنین دستهای از قوای علوی و آسمانی سوشیانس را در این نبرد یاری میکنند. در اوستا آمده است: "کسی را که برای بازداشتن دشمن دین مزداپرستی از (یاوری) آنان- هفت امشاسبند- یعنی فرشتههای مقرب الهی بهره مند شود را میستاییم" (اوستا، هفتن یشت کوچک: 12).
در مورد نقش مردم در قیام منجی نیز در گاتها تسریع شده است که: "انسان باید با دیوان و مردمان پیرو آنها دشمنی ورزیده و راهش را از کسی که اهورامزدا او را خوار میشمارد جدا کند و چنین کسی است که در مورد اهورامزدا و رهانندگان دانا و یاوران دین پاک، نیک میاندیشد و مزدا او را دوست و برادر، بلکه پدر خواهد بود" (اوستا، گاتها، فقرات 11و45)
اعتقاد به ظهور سوشیانس در میان ملت ایران باستان به قدری رایج بود که در شکستهای جنگی وفراز و نشیبهای زندگی با یادآوری ظهور او خود را از یأس و ناامیدی نجات میدادند. در جنگ قادسیه پس از درگذشت «رستم فرخزاد» سردار نامی ایران، هنگامی که یزدگرد با کسان خود آماده فرار میشد، به هنگام خارج شدن از کاخ پر شکوه مداین، ایوان مجلل خود را خطاب کرد و گفت: «هان ای ایوان درود من بر توباد من هم اکنون از تو روی میتابم تا آنگاه که با یکی از فرزندان خود که هنوز زمان ظهور او فرا نرسیده است بسوی تو برگردم» (صادقی، 1362 : 17).